بسم الله الرحمن الرحیم
مروری بر یک قاعده کاربردی ادبی
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَـٰذَا رَبِّی هَـٰذَا أَکْبَرُ ۖ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ (انعام/۷۸)
سؤال: همان طور که مشاهده میکنید در این آیه شریفه، مرجع ضمیرِ هذا، الشمس است که مؤنث است و باید ضمیر، هذه آورده میشد، اما مشاهده میکنیم که ضمیر به صورت مذکر آمده است، چرا؟
قاعده مراعاة الخبر:
اذا دار الامر بینَ مراعاة مرجع الضمیر و بین مراعاة الخبر، فمراعاة الخبرِ اولی
این قاعده میگوید، اگر برای تعیین نوع ضمیر، میان مراعات مرجع ضمیر و مراعات تطابقِ مبتدا و خبر اختلاف ایجاد میشود، به این معنا که از یک سو نیاز است ضمیر را مؤنث بیاوریم و از سوی دیگر لازم است ضمیر مذکر آورده شود، مراعات خبر اولی است و بهتر است ضمیر را با توجه به خبر تعیین نمایید.
با توجه به این قاعده، در مثال فوق، خبر، ربّ است و نوع ضمیر، به مراعات آن، مذکر آورده شده است.
مثال دیگر:
در بخشی از کتاب المختصر المعانیِ جناب تفتازانی نیز به این نکته بر خوردیم که ایشان نیز این قاعده را رعایت کرده است:
(و البلاغة فی الکلام مطابقته لمقتضى الحال مع فصاحته): اى فصاحة الکلام، و الحال هو الامر الداعی للمتکلم الى ان یعتبر مع الکلام الذى یؤدى به اصل المراد خصوصیة ما، و هو مقتضى الحال
در این کلام نیز هو به خصوصیة بازگشت دارد که مؤنث است اما برای تطابق با مقتضی که خبر آن است، مذکر آمده است.
مثالی دیگر:
امروز در درس فقه که خدمت جناب استاد دانش محمود آباد بودیم در بخشی از کتاب شریف شرح لمعه مبحث جِهاد نیز به کاربرد این قاعده برخورد کردیم که خدمت شما تقدیم میکنم.
و الدلالة علی عورة المسلمین و هو ما فیه ضررٌ علیهم
در این عبارت شاهد مثال در ضمیر هو است که به عورة بازگشت دارد و عورة نیز نمیتواند از المسلمین کسب تذکیر نماید زیرا شرط جواز حذف عورة وجود ندارد و شهید ثانی رحمه الله مراعات خبر هو که ما بوده است را کرده و ضمیر را مذکر آورده است.
اما استاد دانش محمودآباد مطلب و نکته ای را نیز اضافه فرمودند و گفتند که میدانید چرا ادباء این اولویت را قائل شده اند؟ علتش این است که محطّ و فرودگاه و تکیه کلام، خبر است لذا رعایت آن بهتر است. لذا با توجه به این نکته میتوان قاعده را تکمیل کرد و نوشت:
-
اذا دار الامر بینَ مراعاةِ مرجِعِ الضمیر و بینَ مراعاةِ الخبر، فمراعاةُ الخبرِ اولَی لِأنّ الخبرَ محَطُّ الکلامِ
سلام علیکم با تشکر فراوان اعراب القرآن نحاس قالَ هذا رَبِّی قال الکسائی و الأخفش: أی قال هذا الطالع ربی، و قال غیرهما: أی هذا الضوء قال أبو الحسن علی بن سلیمان: أی هذا الشخص اعراب القرآن درویش و جعل المبتدأ نظیر الخبر و إن کانت الاشارة الى الشمس لکونهما عبارة عن شیء واحد، و لصیانة الربّ عن شبهة التأنیث، أ لا تراهم قالوا فی صفته: علام، و لم یقولوا: علامة، و إن کان علّامة أبلغ احترازا من علامة التأنیث اعراب القرآن عکبری و إنما قال للشمس «هذا» على التذکیر، لأنّه أراد هذا الکوکب، أو الطالع، أو الشخص، أو الضّوء، أو… بیشتر بخوانید
سلام.اولا در این مثال بحث مرجع و خبر مطرح نیست. تذکیر و تانیث هذا با مشار الیه اش مشخص می شود. و در این مثال مشار الیه محذوف است. لذا اکثرا آن مضاف الیه محذوف را یک اسم مذکر می گیرند. همچنین تاویل های دیگری نیز برای آیه می گویند که به تفاسیر مراجعه شود. مثل مجمع البیان.ثانیا سوال مهم این است که آیا باید مبتدا را با خبر تطبیق داد یا خبر را با مبتدا؟! درست این است که باید خبر را با مبتدا تطبیق داد. یعنی اگر خبر می تواند مذکر یا مونث باشد(مثل مثال دوم شما)، در… بیشتر بخوانید
حاشیه دسوقی بر مختصر المعانی جلد ۱ صفحه ۵۴۶
(قوله: فى قوله تعالى قالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُها أُنْثى) أنث الضمیر مع کونه راجعا ل (ما)؛ لأنه دار الأمر بین مراعاة المرجع، و الحال التى هى بمنزلة الخبر أعنى أنثى، و رعایة الخبر أولى؛ لأنه محط الفائدة