مبحث اسم جامد و مشتق
اسم جامد: از کلمه دیگر گرفته نشده است. مانند: رجل، ضرْب، جعفر
اسم مشتق: از کلمه دیگر گرفته شده است. مانند: ضارب، مضروب، مضراب
اسم مشتق:
۱. اسم فاعل: دلالت بر کسی یا چیزی که کاری از او صادر شده یا دارنده حالت غیرثابتی است.
۱) در ثلاثی مجرد: بر وزن «فاعل». مانند: شاهد
۲) در ثلاثی مزید: از فعل مضارع ساخته میشود و به جای حروف مضارعه «مُ» میگذاریم و ماقبل از آخر را «مکسور» میکنیم
۲. اسم مفعول: دلالت بر کسی یا چیزی که کاری بر او واقع یا حالت غیرثابتی در او محقق باشد.
۱) در ثلاثی مجرد: بر وزن «مفعول». مانند: مشهود
۲) در ثلاثی مزید: از فعل مضارع ساخته میشود و به جای حروف مضارعه «مُ» میگذاریم و ماقبل آخر را «مفتوح» میکنیم.
۳. اسم زمان: دلالت بر زمان وقوع فعل
۱) در ثلاثی مجرد: «مَفعِل» ، «مَفعَل» : مسجد، مشهد
۲) در ثلاثی مزید: بر وزن اسم مفعول آن باب : مُستَخرَج، مُصلّی، مستَقَرّ(زمان یا مکان استقرار)، مستشفی(زمان یا مکان طلب شفا)، مُقوَم←مُقام(زمان یا مکان اقامت)، مُکرَم(زمان یا مکان اکرام)
۴. اسم مکان: دلالت بر مکان وقوع فعل و نحوه ساخت مشابه اسم زمان.
۵. صفت مشبهه: شخص یا چیز دارای صفت ثابت
۱) در ثلاثی مجرد:
۱) فَعْل: صعب(دشوار)
۲) فَعَل: حسن(نیکو)
۳) فَعِل: فرح(شادمان)
۴) فَعُل: یقظ(بیدار)
۵) فِعْل: صفر(خالی)
۶) فُعْل: حلو(شیرین)
۷) فُعَل: سدی(به خود واگذارده)
۸) فُعُل: کفو(همتا)
۹) فَیْعَل: حیدر(شیر)
۱۰) فَیْعِل: طَیْیِب(پاکیزه)
۱۱) فَعیل: علیم(دانا)
۱۲) فَعَال: جبان(ترسو)
۱۳) فُعَال: شجاع(دلیر)
۱۴) فَعُول: صبور
۱۵) أفعَل: ابیض(سفید)
۱۶) فَعلان: عطشان(تشنه)
۲) در ثلاثی مزید: بر وزن اسم فاعل یا اسم مفعول میآید؛ به شرط اینکه دوام و ثبوت معنا اراده شود.
§ مانند: اِعتدَلَ: مُعتدِل ، انقطع: منقطِع
تَملَّقَ: مُتملِّق ، نَزَّه : مُنَزَّه
۳) در رباعی:
۱) فِعْلَل: هبلع(شکم بزرگِ پرخور)
۲) فُعْلول: هُلفوف(پشمالو)
۳) فِعَلْل: ضبطر( پهوان فربه)
۴) فَعَلَّل: هجنّف(درازِ پهن)
۶. اسم مبالغه: انجام دهنده کاری یا دارنده صفتی در حد زیاد
۱) در ثلاثی مجرد:
۱) فَعّال: فرّار (سخت گریزنده) ، علام (بسیار دانا)
۲) فُعّال: کُبار (بزرگ مقدار) ، طُوال(بسیار دراز)
۳) فُعُّول: سبوح(بسیار پاک) ، ذُروح(سم بسیار کشنده)
۴) فِعّیل: صدیق(بسیار راستگو) ، عشِّیق(بسیار دلباخته)
۵) مِفعال: مِفضال(پرفضیلت) ، مذکار(بسیار ذکر کننده)
۶) مِفعیل: مسکین(بسیار درمانده) ، معطیر(بسیار عطر زننده)
۷) فاعول: فاروق(بسیار ترسو) ، هاضوم(بسیار ریخت و پاش گر)
۸) فُعَلَة: هُمَزه(بسیار نکوهش گر) ، لُمَزه(بسیار عیب جو)
۹) مِفعَل: مقول(زبان آور، خوش گفتار) ، مِحرب(بسیار جنگجو)
۱۰) فَعَلوت: سَلبوت(بسیار چپاولگر)
۱۱) فَعُول: أکول(پرخور) ، صبور(بسیار بردبار)
۱۲) فَعیل: بطین(شکمو) ، رحیم(بسیار بخشنده)
۲) در ثلاثی مزید:
§ معطاء از اعطاء(بسیار بخشنده) ؛ دَرّاک از ادراک(بسیار درک کننده) ؛ متلاف از اتلاف(بسیار تلف کننده)
۳) در رباعی:
۱) فُعالِل: غضافح(بسیار سخت، درشت، ستبر)
۲) فَعَلول: حلکوک(سیاه پررنگ)
۷. اسم تفضیل: دلالتِ زیادی وصف موصوفی بر موصوف دیگر.
۱) در ثلاثی مجرد:
۱) مذکر: أفعل: اکبر ، اعظم
۲) مؤنث: فُعلی: کبری ، عظمی
۸. اسم آلت: دلالت بر ابزار انجام فعل
۱) مِفعَل: مفتح (کلید) ، مِعبر (پل)
۲) مِفعَلَه: مفتحه ، مروَحه (بادبزدن)
۳) مِفعال: مفتاح ، مصباح (چراغ)
نکات:
• دو کلمه خیر و شر، گاهی به عنوان مصدر یا اسم مصدر و گاهی به معنای اسم تفضیل به کار میرود:
§ مصدر: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً وَ إِلَیْنا تُرْجَعُون(ابنیاء/۳۵)
§ اسم تفضیل: خیرُکم من تَعلَّم القرآنَ و عَلَّمَهُ(رسول خدا ص)
بی زحمت توضیح کاملی از مشتق در علوم ادبی خصوصا لغت و صرف ارائه شود. سپاسگذارم.
مگه حمد هم بر همین وزن نیست؟؟؟