بسم الله الرحمن الرحیم… شهید حاج آقا نورالله اصفهانی مجاهدی کم نظیر که از حیث طول مجاهدت و سیاست ورزی مومنانه شاید بتوان گفت در دوره قاجار همانند ایشان نظیر ندارد… به تعبیر حضرت آقا از قهرمانان بسیجی ایران هستند… در ادامه نکاتی در عظمت این شهید بزرگوار تقدیم می گردد…
پوستر شماره یک: ده هزار تومان برایش دادند …
ماجرا از نفوذ رسانه ای شروع شد. اولین امتیاز خارجی که در قراردادهای شاهان قاجار به انگلیس داده شد امتیاز خطوط تلگراف بود. انگلیسی ها به بهانه ی نیاز به ارتباط با مستعمره ی خود یعنی هند با شاه قاجار مذاکره کردند و امتیاز تلگرام را گرفتند. کم کم تلگراف زدن با بستر انگلیسی به دلیل قیمت پایین در میان مردم و حتی میان علما هم رایج شد. جدید بود و هر جدیدی را لذتیست. بوی پیشرفت های غربی ها را هم می داد. اما کسی نمی دانست این شکلات شیرین، آلوده به سم مهلکی است که بعدها اثر خواهد کرد. در داستان مشروطه یک عامل مهم شکست علما از فراماسونها موج شیطنت های رسانه ای بسیار زیاد آنها بود. از شب نامه ها و روزنامه های توهین کننده به مقدسات و ائمه و بزرگان حوزه بگیرید تا نرساندن تلگراف های علما به هم و اختلال در ارتباطات آنها تا برسد به کم و زیاد کردن تلگراف ها و حتی تلگراف منتشر کردن به نام علمایی که روحشان هم از آن تلگراف خبر نداشت. یکبار حاج آقا نورالله رحمه الله دستور داد، مأموران انگلیسی را از تلگرافخانه هند و اروپ و سایر موسساتی که داشتند بیرون کشیدند و به جای آنان مأموران ایرانی گماشتند. اما به شدت از طریق دولت مرکزی با این اقدام مقابله کردند. حضرت آیت الله مرعشی نجفی درباره ی نقش حاج آقا نورالله در قیام قم می فرماید: در قضیه قیام قم همه جا سانسور بود و تلگرافخانه هم که در دست خودشان بود و مرحوم آقا نورالله به پول آن روز ده هزار تومان پول قاصد داد تا پیام او را به علمای سایر بلاد برسانند. (نهضت حاج آقا نورالله اصفهانی، موسی نجفی،ص ۴۵۱ و ۴۵۲)
پوستر شماره دو: قلّه این خاندان است …
مرحوم حاجآقا نورالله انصافاً از یک نظر، قلهی این خاندان است. ایشان از لحاظ علمی، شاگرد میرزا و اصحاب سامره است که چند سالی در آنجا زندگی کرده و برگشته و شاگرد پدرش – یعنی همان مکتبِ مرحوم شیخ محمدتقی، صاحب حاشیه هدایه المسترشدین بر معالم – است که در اصفهان رواج پیدا کرد و مکتب علمی شد و علمای بزرگی را هم تربیت کرد. از لحاظ فهم سیاسی هم بسیار مرد فهیم و جلوتر از زمان خودش بود؛ هم در قضیهی مشروطه، انسان این مسأله را مشاهده میکند، هم در قضیهی رضاشاه. این حرکتی که ایشان در ۱۳۴۵ و ۱۳۴۶ شروع کرد که قم را پایگاه خودشان قرار داد و انتظاراتی را از رضاشاه مطرح کرد، کارهای خیلی بزرگی است؛ منتها آن استبداد رضاخانی و سرنیزه و قلدرىِ رضاخانی نگذاشت این قضیه موج پیدا کند؛ والّا اگر یک مقدار آن فشار دیکتاتوری رضاخانی نبود، این قضیه در همهی ایران موج پیدا میکرد و شاید نتایج بسیار مهمی را انسان میتوانست حدس بزند که بر آن مترتب میشد؛ لیکن نگذاشتند، بعد هم که به شهادت و مسموم کردن ایشان منتهی شد. بنابراین، از لحاظ فهم سیاسی هم ایشان خیلی مهم بوده است. (بیانات امام خامنه ای حفظه الله در دیدار اعضای همایش مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانی رحمه الله در ۱۵ مرداد ۱۳۸۴)
پوستر شماره سه: راسشان بود …
در زمان رضا خان- كه اكثر شما يادتان نيست؛ و شايد كمى از شما يادتان باشد ابتداى زمان رضا خان را و من همهاش را يادم هست و از اوّلى كه آمد تا حالا مسائل را يادم هست- با دست رضا خان شروع كردند به كوبيدن روحانيون، برداشتن عمّامه ها و جلوی مدرسه های اسلامی را گرفتن، لباسها را تغيير دادن، با آن شدتى كه انسان شرم مى كند كه چه كردند با اين طايفه و اين هم به اسم اينكه مى خواهيم اصلاح بكنيم؛ همين «اصلاحاتى» كه پسر مى خواست بكند! با اسم اصلاحات، با اسم اينكه همه ايران يك رنگ باشند، ملت ما كذا باشد، با اين حرفهاى ناروا، اين قدرت را هم مى خواستند بشكنند و شكستند در آن وقت، و سخت هم شكستند. و چند قيامى كه در ايران از جانب روحانيون شد، كه يكى از آنها از اصفهان بود كه با يك دايره وسيعى كه تقريباً از همه شهرهاى ايران اتصال پيدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نور اللَّه رأسشان بود و مخالفت با رضاخان كردند، اين را هم با قدرت و حيله شكستند. چنانچه قيام آذربايجان و علماى آذربايجان و قيام خراسان و علماى خراسان، اينها همه را با قدرت شكستند. و آن وقت هم به ما بعضيها گفتند كه مرحوم حاج آقا نور اللَّه را- كه در قم فوت شد- ايشان را مسموم كردند. (صحيفه امام، ج۸، ص: ۴۵۳و ۴۵۴)
پوستر شماره چهار:بزرگشان بود …
اين صد سال اخير را كه ما ملاحظه كنيم- هر جنبشى كه واقع شده است از طرف روحانيون بوده است بر ضد سلاطين. جنبش تنباكو به ضد سلطان آن وقت بود. جنبش مشروطه بر ضد رژيم بود؛ البته با قبول داشتن رژيم، عدالت مى خواسته اند ايجاد كنند. در زمان خود ما چندين نفر قيام كردند از روحانيون بر ضد رضا خان، چندين دفعه: يك دفعه از خراسان، يك دفعه از آذربايجان، يك دفعه از اصفهان. و همه اطراف ايران را دعوت كردند به قم؛ كه ما اينها را شاهد بوديم و اينها همه قيام بر ضد رضا خان بود. البته او قدرت داشت و شكست اينها را. علماى آذربايجان را گرفت و برد- در سُنقُر- گمان مى كنم بود. دو نفر بزرگان علماى آنجا مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، اينها را بردند در سنقر، يا آنجاها طرف كردستان. مدتها آنها در آنجا تبعيد بودند. بعد هم كه رهايشان كردند، مرحوم آميرزا صادق آقا آمد قم ماند و ديگر نرفت به آذربايجان، و در همان جا فوت شد. علماى مشهد هم كه قيام كردند، تمامشان را گرفتند آوردند تهران حبس كردند. و علماى بزرگشان را مى بردند در كلانتريها يا در عدليه، مى بردند توى خيابان با سر برهنه هم راه مى رفتند كه بروند آنجا استنطاقشان كنند! علماى اصفهان هم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را؛ با فشار، با حيله. بلكه آن وقت معلوم شد، مى گفتند كه مرحوم حاج آقا نور اللَّه – كه بزرگشان بود- او را مسموم كردند . قيام بر ضد اينها از روحانيون شروع مى شد. (صحيفه امام، ج۸، ص: ۲۹۴)