بسم الله الرحمن الرحیم … شهید آیت الله بروجردی آخرین قله ی فقاهت شیعه بودند و صاحب سبک در کار فقهی و حدیثی و رجالی و دارای روش ویژه در استفاده از آیات و روایات بودند. متاسفانه بعد از بیش از ۶۰ سال از شهادت ایشان هنوز در فضای علمی کشور و خصوصا قم به دلیل نفوذ در حوزه های علمیه مهجور هستند. ولی دیر یا زود این توطئه شکسته خواهد شد و یهود خبیث سرجایش نشانده خواهد شد.
در ادامه پوسترهایی از این شهید عزیز آیت الله سید حسین بروجردی رحمه الله تقدیم می گردد…
پوستر شماره یک: نگذاشتند…
جمعی از فضلا خدمت آیتالله بروجردى رسیدند اتاق پر بود از علما و فضلای حوزه از جمله بزرگانی چون مرحوم آیت الله گلپایگانی حاجآقا على صافى و دیگر بزرگان، سكوت مجلس را فراگرفته بود سئوال شد، این سکوت به چه معناست فرمودند: آقا حديث نفس میکنند و می فرمایند: آن زمان كه كشف حجاب میکردند من تصميم گرفتم قيام كنم و كشته شوم، ولى اصحاب مانع شدند و گفتند: وجود شما براى اسلام مهم است و با اين حرفها، نگذاشتند اکنون متأسفم چرا اين كار را نکردهام، سپس یکی از علما سكوت مجلس را شكستند و گفتند: ولى من اگر بجاى شما بودم ناراحت نمیشدم، شما فلان خدمات را کردهاید و حدود ده دقيقه از خدمات آیت الله بروجردی را شمرد، آقاى بروجردى فرمودند: اگر شما محاسب باشيد: بله، اما نقاد و حسابگر كس ديگرى است، اشك در چشمانشان جمع شد و جلسه را منقلب كرد، بعد از مدتى آیت الله گلپايگانى فرمودند: آقا! حديث «مداد العلماء افضل من دما الشهدا»ء صحيح است؟! آیت الله بروجردى فرمودند: بله، آقاى گلپايگانى(ره) فرمودند: اين جامع الاحاديث شما مصداق همين روايت است، در این حال آیت الله بروجردى كمى حالشان بهتر شد و فرمودند: اميد من هم به همين است. ( برگرفته از کتاب مردان علم در میدان عمل)
پوستر شماره دو: داستان شهادت آیت الله …
شاه که بازگشت مجدد به تاج و تختش را به وسیله کودتای ۲۸ مرداد مدیون آمریکا می دانست، لذا بنابر تعهداتی که به آنها سپرده بود، بایستی برنامه ای را به نام ( انقلاب سفید که در حقیقت انقلاب سیاه بود) اجرا کند. که برای نیل به این مقصد بزرگترین سد آهنین و مانع اجرای آن تعهدات را وجود آیت الله العظمی بروجردی ( مجتهد و مرجع مقتدر و نافذ الحکم) می دانست، زیرا خوانده و شنیده بود که در گذشته ی نه چندان دور ، مجتهد مقتدر و صاحب نفوذی مانند مرحوم آیت الله العظمی مرحوم میرزای شیرازی، چگونه دربار و سلطان وقت را به زانو درآورد و او را مجبور کرد قرارداد ننگینی منعقد با استعمار پیر (انگلیس) را با چنان فضاحتی ملغی و محکوم به بطلان نماید و به زباله دان تاریخ بفرستد تا درس عبرتی برای دیگران باشد لذا شاه یکی از مهره های کهنه کار خود علم یا علا وزیر دربار وقتش را به قم فرستاد تا ضمن شرفیابی به حضور حضرت آیت الله العظمی بروجردی، موافقت ایشان را جلب و مقدمات امر را فراهم و زمینه را برای رفراندم مواد شش گانه مساعد منویات پلید خود و اربابانش را به مرحله عمل درآورد. حضرت آیت الله با کمال صراحت و قاطعیت مخالفت خود را با چنان موادی که در حکم تیشه به ریشه دین زدن بود اعلام و صراحتا فرمودند: تا من زنده هستم نمی گذارم بر خلاف احکام قرآن و ما انزل الله گامی برداشته شود.لذا سرسپردگان اجانب تصمیم گرفتند دوران زنده بودن حضرتش را کوتاه کنند. این بود که بنا بر اعتقاد جمعی از شخصیت هایی که با سیاست و عمق توطئه آشنایی داشتند منویات پلید خود را به مرحله ی عمل و اجرا درآوردند و از طریق طبیب اعزامی از فرانسه (پروفسور موریس) به حیات آن بزرگوار خاتمه و زمینه را برای اجرای تعهدات خود به آمریکا فراهم نمودند و کردند آنچه دیدید و شنیدید که هنوز هم دودش به چشم مردم مسلمان می رود و از طریق آوردن لقمه حرام که محصول اراضی غصبی است با عوارض شوم ناشیه از آن دست به گریبان می باشند. (کمتر شنیده هایی درباره رجال افتخارآفرین روحانیت ، سید غلامرضا موسوی بروجردی نشر گنج عرفان چاپ اول ۱۳۸۸ قم ص۴۷-۴۸)
پوستر شماره سه: اگر حرکت بکند …
مرحوم آقای بروجردی به نوبه خود مرد مبارزی بودند، مرد امر به معروف و نهی از منکر بودند. در مسأله کشف حجاب وقتی مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی در مشهد قیام کرد و به تهران آمد و در باغ ملک تحصن کرد ـ آن وقت آقای بروجردی در بروجرد ساکن بودند و هنوز به قم تشریف نیاورده بودند. در آن ایام ما جوان بودیم ـ شنیدیم که ایشان تلگرافی به رضا شاه زدند و او را تهدید کردند که یا درخواست آقای قمی را قبول کنید یا اینکه من حرکت می کنم. رضا شاه از اطرافیان سؤال کرده بود، این مرد کیست؟ گفته بودند این کسی است که اگر حرکت بکند تمام عشایر لرستان با او همراه خواهند شد. چون همه استان و منطقه لرستان مقلد ایشان بودند و خیلی هم به آقای بروجردی عقیده و اعتقاد داشتند، تا حدی که به ایشان «امام» می گفتند و چون اسمشان حسین بود، امام حسین می گفتند. از نزدیکان آقای بروجردی شنیدم که ایشان می فرمودند: وقتی در بروجرد بودم و در کاری تردید داشتم، اصلاً استخاره نمی کردم، بلکه از پشت سرم صدایی می آمد که انجام بدهم یا ندهم؛ ایشان اینطور مورد عنایت خداوند متعال بود. (کتاب خاطرات حاج شیخ علی عراقچی؛ ص ۱۲۷تا ۱۳۶)
پوستر شماره چهار:الگوریتم اجتهادی تقریبی…
آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی شاگرد ارشد آیت الله شهید سید حسین بروجردی رحمه الله می فرماید :
یکی از عوامل تقریب، روش فقهی ایشان بود. ایشان معتقد بود در فقه و استنباطات فقهی، باید آرای اهل سنت را بدانیم و آنچه را از منابع شیعی به دست می آوریم، با نظرات و آرای آنان مقایسه کنیم. بر این عقیده بودند که اهل سنت فقهی دارند که از کتاب و سنت مروی به طرق خودشان اخذ شده است و براساس یک سری از روایات و آیات تنظیم کرده اند، لذا باید با دقت به نظرات آنان توجه شود و مقایسه صورت بگیرد و ادله ی ایشان نقل و اگر لازم باشد، نقد شود. با این پندار و طرز تفکر که علمای عوام زده روی آن پا می فشارند که علمای اهل سنت دور هم جمع شده اند و یک سری احکام جعل کرده اند و ربطی به کتاب و سنت ندارد، مخالفت می کرد. من در تحلیل های خودم به این نتیجه رسیدم که: این طرز فکر را ایشان از حوزهی اصفهان گرفته است. در آن حوزه ایشان استادی داشته است، به نام «مرحوم سید محمدباقر درچهای» که این گونه می اندیشیده است… (کتاب زندگی آیت الله العظمی بروجردی و مکتب فقهی، اصولی، رجالی و حدیثی وی نوشته آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی ص ۲۹۸و ۲۹۹)
پوستر شماره پنج :آخرین قله ی فقاهت …
بعد از جناب شیخ انصارى رحمه الله اگر بخواهیم از مقطعى اسم بیاوریم و بگوییم که تحّولى در فقاهت انجام شده است، آن مقطع، مقطعِ مرحوم «آیةاللَّه بروجردى» است که یک مقطع و باب جدیدى است که آن بزرگوار در کار فقاهت باز کرد. (از بیانات حضرت امام خامنه ای حفظه الله در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی – ۱۳۷۴/۰۹/۱۳)
پوستر شماره شش: شیخ طوسی زمان …
آیتالله مسلم ملکوتی رحمه الله درمورد روش تدریس آیتالله بروجردی و تعبیر امام خمینی در این رابطه میگوید: آقای بروجردی مثل شیخ الطائفه، شیخ طوسی، وارد بحث میشد. آدم تصور میکرد گویا شیخ طوسی دوباره زنده شده است. همان طوری که شیخ طوسی در کتاب «الخلاف» خویش اقوال و فتاوای خاص و عامه را جمع کرده و مقایسه میکند و در نهایت فقه شیعه را بر آنها ترجیح میدهد، آقای بروجردی هم اینگونه بود؛ البته خیلی وسیعتر و دقیقتر وارد میدان بحث میشد. در ابتدای امر، اقوال عامه و خاصه را بررسی میکرد. بعد روایتهای آن باب را میآورد، همه را ارزیابی مینمود و در آخر، قواعد اصول را میآورد تا ببیند این قواعد با روایات تطبیق میکند یا نه؟ در هر یک از این مراحل بحثهای زیادی پیش میآمد و یک موضوع شاید ماهها بحث به دنبال داشت. من این روش تدریس را در هیچ یک از آقایان مراجع معظم قم که قبلا به درسشان میرفتم ندیدم. همین طور بعد که به نجف اشرف مشرف شدم به درس آیات عظام حکیم، شاهرودی، شیرازی و خویی رفتم نیز اینگونه نبود. مثلا مرحوم آقای حجت مانند مرحوم آقا ضیاء عراقی یک اصولی محض بود. در بحث، محور و ملاک برای ایشان، قواعد اصولی بود. همه چیز حتی روایات را هم با قواعد اصولی تطبیق مینمود و دامنه موضوع را جمع و جور میکرد و نتیجه میگرفت. جالب اینکه بارها از زبان حضرت امام شنیدم که از آقای بروجردی به عنوان «شیخ طوسی زمان» تعبیر میآوردند. مرحوم آیتالله بروجردی، فقه شیعه را ناظر بر فقه اهل سنت میدانست و میفرمود: ما تا وقتی فقه و روایات برادران اهل سنت را مطالعه نکنیم و نفهمیم هرگز نمیتوانیم به معنای واقعی فقه و روایات خودمان دست پیدا کنیم. یادم هست ایشان به طور مرتب در میان درس به این نکته ظریف اشاره میفرمود و تأکید داشت که: آقایان این نکته را از من یادداشت کنید. اگر هم امروز آن را نفهمیدید و قبول نداشتید بعدها حتما متوجه میشوید و به حقیقت آن پی میبرید. (نقل از کتاب خاطرات آیت الله مسلم ملکوتی رحمه اله نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی به نقل از سایت مرکز اسناد )