مجموعه پوستر از شهید آیت الله محمدجواد باهنر رحمه الله

0
102
پوستر شهید باهنر
۵
(۱)

بسم الله الرحمن الرحیم… متاسفانه شهید باهنر همچنان مظلوم است و حوزه علمیه برای معرفی این شخص با عظمت به نسل جوان کم کاری نموده است. در ادامه مجموعه ای از نکات درباره این شهید عزیز در قالب پوستر تقدیم می گردد باشد که اندکی از حق عظیم ایشان جبران شود.

پوستر شماره یک: کنار نمی رفت ..

زمانی که از دوستان، همکاران و اقوام می‌پرسیدیم که شهید باهنر را با چه ویژگی ایشان می‌شناسند، می‌گفتند : به صبوری. هیچ وقت لبخند از لبان ایشان کنار نمی‌رفت و عصبانیت را در چهره شهید باهنر نمی‌دیدیم، حتی در زمانی که بزرگ‌ترین مشکلات و سختی‌ها در زندگی فردی و یا مسئولیت‌های اجتماعی بر ایشان غالب می‌شد، همیشه این صبر و تحمل در شهید باهنر وجود داشت که این می‌تواند یک الگو برای همه ما به ویژه مسئولان باشد. (ناصر باهنر فرزند شهید باهنر در گفت‌وگو با خبرنگار تسنیم در کرمان ۸ شهریور ۱۴۰۱)

پوستر شهید باهنر

پوستر شماره دو: جمعا دو ریال …

محمد رضا باهنر برادر کوچک شهید باهنر که ۱۸ سال بعد از ایشان متولد شده است می گوید: زمانی که دبستان را تمام کرده بودم و وضعیت اقتصادی خانواده ام در کرمان بسیار ضعیف بود، یکبار مرحوم ابوی گفت که تو به اندازه کافی درس خوانده ای و دیگر به مدرسه نرو و کاسبی کن، من به صورتی این خبر را با نامه و پیغام به شهید باهنر رساندم که به دلیل مسایل مالی امکان ادامه تحصیل ندارم، شهید باهنر به مرحوم ابوی پیغام فرستاد که مقداری قرض بگیر و این کتاب ها را برای ایشان تهیه کنید من قسطی پول آن را می دهم، به پول آن روز ۱۰ تومان باید کتاب می خریدیم و نداشتیم، من بعدها شنیدم ایشان ۱۰ تومان پول به تدریج برای پدر فرستاد تا من بتوانم در یک سال ادامه تحصیل دهم، آن زمان ایشان در تهران میدان قیام در یک خانه اجاره ای با عده ای از طلبه ها زندگی می کردند بعدها تعریف می کرد که من صبح ها که می خواستم از میدان قیام به دانشگاه بروم جمعاً ۲ ریال پول داشتم یا باید یک ریال کرایه اتوبوس می دادم و یک ریال برای برگشت و دیگر ناهار نداشتم یا اینکه زودتر راه بیافتم و این مسیر را پیاده بروم و این ۲ ریال را ناهار بخورم. وضعیت اقتصادی این چنین بود و ایشان به این شکل زندگی می کردند و البته با آن وضعیت به فکر برادر کوچک خود و دیگران نیز بودند. (محمدرضا باهنر در گفت وگو با شفقنا ۱۷ بهمن ۱۴۰۰)

پوستر شماره سه: شاگرد ایشان بودم …

در تاریخ چهارم آذر ۱۳۵۹ در جلسه هفتاد و دوم مجلس محمدعلی رجائی نخست وزیر، دکتر محمدجواد باهنر نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی را به عنوان وزیر آموزش و پرورش معرفی کرد. شهید محمد علی رجائی در دفاع از ایشان می گوید: آموزش و پرورش از هر موقع دیگری بیشتر احتیاج به سازندگی دارد…. در مورد مدیریت آقای باهنر، بنده شخصاً شاگرد ایشان بودم. آقای باهنر قاطعیت خود را در پس یک پرده عطوفت پنهان کرده است. در مورد عکس العملهایی که پدید خواهد آمد در آموزش و پرورش بیش از ۷۰ درصد کارکنان آقای باهنر را می شناسند و پذیرفته اند و ایشان برای آنها چهره جدیدی نیستند. (فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴۲، پائیز ۱۳۹۲ ، صص ۹۳ تا ۱۳۲)

این مطلب هم خواندنیه:  مجموعه پوستر از شهید آیت الله مرتضی مطهری رحمه الله

پوستر شماره چهار: هیچ از این حرفها نمی زد…

پدر بزرگوار شهید آیت الله محمدجواد باهنر در مصاحبه ای بعد از شهادت ایشان می گوید: محمدجواد بچه بسیار کم حرف و پرکاری بود، حرف خیلی کم می زد و کار را به اندازه خودش به هر نحوی بود انجام می داد، هیچگاه نمی شد که یک خواهش بیجا بکند یا مثلاً برای چیزهای خوراکی و پوشاکی اش ایرادی بگیرد و بگوید این خوب است و آن بد، هیچ از این حرفها نمی زد. خیلی آدم ساده و پاکی بود، بسیار بسیار مهربان بود و خواهر و برادر و اقوام را بسیار دوست میداشت. اگر جایی کاری داشتند در فراخور حال خودش خودداری نمی کرد، همه دوستدارش بودند چون انسان خوشرفتاری بود. (فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴۲، پائیز ۱۳۹۲ ، صص ۹۳ تا ۱۳۲)

پوستر شماره پنج: دو تا شود …

دکتر ایرج شگرف نخعی از همکاران شهید باهنر رحمت الله علیه می گوید: گاهی به نظرم می آمد که ایشان یک جائی مثلاً مطلبی را امضاء کرده که ممکن است بعدها مشکلاتی ایجاد کند. مطلب را برایشان توضیح می دادم و آقای باهنر می گفت: اصلاحش کن، چه کسی گفته اگر کسی اشتباه کرد باید روی اشتباهش بایستد؟ این جمله شهید باهنر معروف بود که در این گونه موارد به طنز می گفت: مرد آن است که حرفش دو تا شود! این جمله ایشان ناظر بر عدم پافشاری بر کار اشتباه و تصحیح اشتباهات انسان بود. (فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴۲، پائیز ۱۳۹۲ ، صص ۹۳ تا ۱۳۲)

پوستر شماره شش: دستور خلاف شرع …

دکتر ایرج شگرف نخعی خاطره ای از دوران وزارت شهید باهنر نقل میکند که مؤید این جمله شهید رجایی است که در مجلس شورای اسلامی در موقع دفاع از دکتر باهنر گفته بود: «آقای باهنر قاطعیت را در پس یک پرده عطوفت پنهان کرده است.» دکتر نخعی نقل میکند: بعد از انقلاب، یکی از رؤسای آموزش و پرورش خراسان، تلگرافی به دفتر ایشان زده بود و این تلگراف به دست من رسید، نوشته بود: «حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای دکتر باهنر وزیر محترم آموزش و پرورش، چون بخشنامه شماره فلان به امضاء جنابعالی مغایر با شرع است، از این جهت، از انجام آن معذورم» من با شرمندگی این نامه را هم جزو کارها و نامه های آقای دکتر باهنر گذاشتم. روز بعد که به عادت معمول، دو ساعت زودتر از ساعت اداری به اداره رفتم تا کارها را بررسی کنم، آقای دکتر باهنر در اداره بود، تا مرا دید گفت: ببین نخعی این آقا مرا حجت الاسلام میخواند ولی کارم را خلاف شرع میداند! گفتم: آقا اگر اجازه بدهید ایشان را از آن سمت برداریم. زشت است که رئیس آموزش و پرورش یک استان نداند که حجت الاسلام آشکارا دستور خلاف شرع نمیدهد. آقای باهنر با ملایمت گفت: نه، نه، فقط تلفنی به ایشان تذکر بدهید. حتی اجازه نوشتن نامه را هم نداد. (فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴۲، پائیز ۱۳۹۲ ، صص ۹۳ تا ۱۳۲)

این مطلب هم خواندنیه:  دانلود مجموعه پوستر بصیرتی از بیانات ناب حضرت آیت الله ابوالقاسم خزعلی رحمه الله به مناسبت یوم الله نه دی

پوستر شماره هفت: بیش از پنجاه بار …

ساواک به شدت مراقب فعالیتها و رفت و آمدهای ایشان بود و به منظور تضعیف و تزلزل در روحیه انقلابی وی به طور مرتب و مکرر نزدیکان به خصوص خواهر ایشان را دستگیر و مورد اذیت و آزار قرار میداد. .. شهید باهنر خود در این باره میگوید: یک جریان خانوادگی برای من پیش آمد، خواهری داشتم که نزد ما زندگی میکرد و آمدند و او را دستگیر کردند و دستگیریهای بسیار عجیبی بود. مرتب دستگیر میکردند و چند روز نگه میداشتند و گاهی در بیابانها رها می کردند و گاهی در گوشه دیگری از شهر و عمدتاً اصرارشان این بود که روابط ما را بتوانند از او بپرسند که ما با چه گروههایی ارتباط داریم و چه جلساتی در منزل داریم و چه مسائلی را تعقیب میکنیم. طبق یکی از اسناد ساواک که در مورد وضع دبیرستان کمال نارمک است از قول صاحب الزمانی چنین آمده است: محمدجواد باهنر هم به علت اینکه خواهرش را ظرف ۸ یا ۹ ماه بیشتر از ۵۰ بار به زندان برده و به طور ناشایست آزار و اذیت نموده اند، ناراحت است. (فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴۲، پائیز ۱۳۹۲ ، صص ۹۳ تا ۱۳۲)

پوستر شماره هشت: از مکتب خانه ی آن بانو تا مدرسه معصومیه…

از کودکی در سن پنج سالگی مرا به مکتب خانه ای سپردند که نزدیک منزلمان بود.ً در آن ایام مدرسه به سبک جدید چندان زیاد نبود و خانواده های امثال ما هم چندان از نظر هزینه ها دسترسی به مدرسه نداشتند. البته همین پیش آمد مکتبخانه برای من بسیار خیر بود، چون در همین مکتب خانه بانوی متدینه ای معلمم بود که قرآن را نزد ایشان آموختم. این بانو فرزندی داشت که در آن روزگار از تحصیل کرده ها بود و بعد هم وارد حوزه علمیه کرمان شد. نامش آقای حقیقی بود. ما در همان خانه نزد ایشان خواندن و نوشتن و درسهای معمول آن روز را فراگرفتیم و از حدود یازده سالگی هم با راهنمایی همان حجت الاسلام حقیقی به مدرسه معصومیه کرمان راه پیدا کردیم و از آن به بعد درسهای رسمی که میخواندیم، درسهای طلبگی بود… حجت الاسلام ایرانمنش پسردایی شهید باهنر، که همپای ایشان به مکتبخانه و سپس به مدرسه علمیه معصومیه رفت، در این باره میگوید: حدود پنج سالگی بود که با هم در کرمان به مکتبخانه رفتیم، در آنجا خواندن قرآن و در ضمن خواندن فارسی و دیوان حافظ را فراگرفتیم. در آن زمان مدرسه خیلی کم بود و تعداد معدودی بودند که به مدرسه میرفتند و من و آنهایی که به حساب آن روزگار از نظر مالی در حد متوسط و یا ضعیفی بودیم به همین مکتبخانه اکتفا میکردیم و بعد میرفتیم دنبال کسب و کاری چون دیگر مقتضیات زمان اجازه نمیداد. (فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴۲، پائیز ۱۳۹۲ ، صص ۹۳ تا ۱۳۲)

پوستر شماره نه: بهانه ای نداشتند …

این مطلب هم خواندنیه:  دانلود مجموعه پوستر قرآنی آیه گرافی (آیه نگاری) برای پس زمینه رایانه و گوشی همراه

چنانچه ما یک خدمت ناقابل از خودمان ، به انقلاب اسلامی قبل از پیروزی اش سراغ داشته باشیم نوشتن کتابهای تعلیمات دینی است. یعنی ما این را به عنوان یک خدمت انقلابی قبول داریم. اگر شما بدانید که برای نوشتن هر یک از این کتابها، چه فشارها بود و جنجالها و بازیها داشتیم با ساواک که اینها مرتب میگفتند آقا این تکه اش را بزن، آن قطعه اش را ببرید، که خود تاریخچه اینکه ما این چند سال با چه زحماتی این کتاب را هم بیرون میدادیم، مفصل است تا توانستیم که این کتابها را دربیاوریم ولی پاسخ صریحی که ما دادیم، این است که: شما از بسم الله کتاب تا آخر کتاب را مطالعه کنید، اگر یک جمله توانستید توی آن پیدا کنید که آن هم نه مستقیم بلکه غیرمستقیم، به نفع دستگاه مطلبی را داشته باشد. اما در کتاب که بگردید، میبینید که چقدر بحث جهاد و نهضت و مبارزه و مسئله ائمه آمده است. بنابراین ما این کتاب را با نقشه بسیار دقیق میکشیدیم و تمام نیروهایمان را هم بسیج میکردیم، که بتوانیم آن کتاب را بنویسیم و اتفاقاً معلمین انقلابی ما در مدارس، دعا میکردند که ما میخواهیم حرفهایی را در مدرسه بزنیم (در زمان انقلاب)، اما بهانه ای نداریم، ولی این کتاب تعلیمات دینی در دست ما گذارده میشود و بر اساس آن تدریس خودمان را میکنیم. فی المثل: شما در کتاب نوشته اید: توحید یعنی نفی همه طاغوتها و قدرتهای استبدادی و خودکامگی، توحید یعنی مبارزه با ابرقدرتها و… این معلم میگفت به مجرد اینکه ما کتاب را باز میکردیم، زمینه بحث را نیز می یافتیم و شروع به تدریس می کردیم و هر چه می خواستیم می گفتیم.(فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره ۴۲، پائیز ۱۳۹۲ ، صص ۹۳ تا ۱۳۲)

پوستر شماره ده: از قبل تا بعد …

از زمانی که با شهید باهنر آشنا شدم، هیچ شخص دیگری را از نظر برنامه ریزی، وقت شناسی و نظم و انضباط، مثل ایشان ندیدم.وقتی که وزیر آموزش و پرورش بود، هر هفته با هر یکی از معاونین خودشان حدود ۲ ساعت زمان می‌گذاشت که صحبت‌ها و نظراتشان را بشنود. با افراد زیر مجموعه هر معاونت از جمله مدیر کل و کارشناسان هر مجموعه نیز ملاقات می‌کرد و به طور منظم با همه عوامل زیر مجموعه خودش در ارتباط بود.. صبح‌ها قبل از ساعت اداری در وزارت خانه حاضر بودند و شب‌ها بعد از همه همکاران و کارمندان دفتر را ترک می‌کردند…من چنین شخصیتی را در هیچ یکی از مسئولین ندیدم، ایشان واقعاً فردی بی نظیر بود… متأسفانه برخی مسئولین رابطه خوب و مناسبی با کارمندان و حتی معاونین زیر مجموعه خود ندارند. (مصاحبه با محمد علی رجبی دوانی مدیرکل آموزش ضمن خدمت وزارت آموزش و پرورش و معاون پژوهشی و برنامه‌ریزی وزارت آموزش و پرورش در زمان وزارت شهید محمد جواد باهنر)

این مطلب رو پسندیدید؟

برای امتیازدهی روی یک ستاره کلیک فرمایید

میانگین امتیاز ۵ / ۵. تعداد رای: ۱

هنوز این مطلب امتیادهی نشده. شما می تونید اولین نفر باشید!

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها