بسم الله الرحمن الرحیم… شهید آیت الله بهشتی از بزرگانی است که نه نقش مدیریتی او و نقش علمی او و نه نقش راهبردی او در انقلاب هنوز حق رسانه ای اش ادا نشده است. موتور پرقدرت و پیشران اصلی انقلاب در کف میدان ایشان بود و حضرت امام ناظر بر این جولان میدانی این عزیز بود و از درخشش این شاگرد خود در صحنه لذت می برد. میدان داری او باعث می شد جایگاه فوقانی حضرت امام حفظ شود و دست برتر امام بالای سر امور کشور برای مواقع ضروری محفوظ بماند. در ادامه پوسترهایی درباره این شهید بزرگوار تقدیم می شود. متاسفانه در عرصه رسانه تا قبل از این پوسترها هنوز پوستر باکیفیت از ایشان تولید نشده بود که شکر خدا به برکت شهادت شهید رئیسی توفیقی شد و این پوسترها آماده و ارائه شد.
پوستر شماره یک: جمع پذیر نیستند …
اگر رابطه ی میان خانواده ها از صمیمیت و صفای لازم برخوردار باشد پدر و مادر بزرگها هم میتوانند در این زمینه کمک باشند. همین طور که در شیوه ی سنتی اجتماع ما معمول بوده است و اگر در شرایط حاضر امکانات اجازه بدهد و عروسها و دامادها با مادر شوهرها و پدرزنها بتوانند در منازل نزدیک به هم زندگی کنند از آنها نیز میتوان مقداری کمک گرفت که هم برای پدر و مادر بزرگها که نیروی کار ندارند جالب است چرا که ساعات فراغت خود را با نوه هایشان میگذرانند و هم کمکی است به زن و شوهرهای جوان تا بتوانند فعالیت های سالم و سازنده و مؤثری همراه با عفت و پوشش و در کمال پاکدامنی داشته باشند اینکه فرزندان را به مهدکودک و مؤسسات بسپارند چیز جالبی نخواهد بود، همچنان که تجربه ها هم نتایج مطلوب نداشته است؛ زیرا که رشد عاطفه در میان فرزندان را ضعیف می کند عواطف زمینه های طبیعی دارند اما رشد این زمینه های طبیعی در آن است که هنگامی که فرزند در آغوش گرم خانواده رشد می کند و محبتهای مستمر مادر را روز به روز ،ساعت به ساعت حس میکند آن وقت این زمینه و هسته ی عاطفه در او رشد کرده و بارور میشود؛ بنابراین امکان پذیر نیست که مشابه سیستمهای شرقی و غربی زندگی کرد و هم ارزشهای متعالی عاطفی خانوادگی اسلام را حفظ کرد اینها با هم جمع پذیر نیستند… (مجموعه سه جلدی سخنرانی ها و مصاحبه های شهید بهشتی رحمه الله ج ۳ ص ۸۴ و ۸۵)
پوستر شماره دو : یک حرفشان فحش به اوست …
این جریان در کار بود که مردم را از شما جدا کند… این آقای بهشتی مسلمان، متعهد، مجتهد، این چه کرده بود که هر وقت توی تاکسی مینشستی، میدیدی که دو نفر آدم که به هم میرسند یک حرفشان فحش به اوست؟! تو اجتماعات، یک دستهای مرگ بر بهشتی و طالقانی را تو کشتی میگفتند. خوب، شما ببینید چه ظلمی بود به یک همچون موجود فعالی، که مثل یک ملت بود برای این ملت ما. با چه حیلههایی این فرد را میخواستند بیرون کنند. خوب، حالا رفته است کنار، ولی اینها بدانند که با رفتن این و آن و آن و آن، خیر، مسائلشان حل نمیشود، مردم بیشتر میفهمند که شما چه کاره بودید و میخواستید چه بکنید. این تکلیف آقایان است که راجع به مسائل اسلامی، که پیش میآید، چه وکیل بخواهید تعیین کنیدو چه- عرض بکنم که – رئیسجمهور بخواهید تعیین کنید، باید در صحنه باشید، عذری نداریم و ندارید که بروید کنار بنشینید. البته اشخاصی پیدا میشوند که با گفتههای خودشان، نوشتههای خودشان میخواهند شما را نگذارند وارد بشوید. آنها میخواهند که اشخاصی را تعیین بکنند که بعدها ما گرفتار بشویم. شماها باید وارد باشید. (صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۸)
پوستر شماره سه: در راسشان بود …
این پیشامد برای همه ملت ما ناگوار بود و یک اشخاصی که برای خدمت خودشان را حاضر کرده بودند و خدمتگزار این کشور بودند، اشخاصی بودند که آن قدری که من از آنها میشناسم از ابرار بودهاند، از اشخاص متعهد بودهاند که در رأس آنها مرحوم شهید بهشتی است. ایشان را من بیست سال بیشتر میشناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعهد ایشان بر من معلوم بود. و آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب، افرادی [را] که بیشتر متعهدند، موثرتر در انقلاباند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار دادهاند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگی بود. تهمت ها، تهمت های ناگوار به ایشان میزدند! از آقای بهشتی اینها میخواستند موجود ستمکار دیکتاتور معرفی کنند، در صورتی که من بیش از بیست سال ایشان را میشناختم و بر خلاف آنچه این بیانصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و”مرگ بر بهشتی”گفتند، من او را یک فرد متعهد، مجتهد، متعهد، متدین، علاقهمند به اسلام و به درد بخور برای جامعه خودمان میدانستم. و شما گمان نکنید که این آقایان که وارد شدند در این شغلهای دولتی، اینها یک اشخاصی بودند یا هستند که راهی برای استفاده جز این مقام ندارند، اینها هر کدام اشخاص متعهدی بودند که در پیش مردم مقام داشتند، در پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند، و این طور نبود که واخورده باشند که بخواهند بیایند اینجا انحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهایی که انحصار طلب بودند و میخواستند بهشتی و خامنهای و … را از صحنه خارج کنند… اینها رفتند شهید شدند و به درگاه خدا شتافتند و نحن ان شاء الله بهم لاحقون (صحیفه امام ج ۱۴ ص ۵۱۸ و ۵۱۹) .
پوستر شماره چهار: بکشند کشور را به آن طرف …
نه از باب اینکه با رجایی و بهشتی و خامنه ای و … مخالفتی داشتند، چه مخالفتی؟ یک جریانی بود که باید افراد متعهد نباشند. اگر شد آنها را از صحنه بیرون کنند و منعزل کنند از مردم… شایعه سازی کنند که حتی این اجناسی که برای جنگ زدهها میخواهند ببرند این میرود تو جیب آقای بهشتی و آقای خامنهای و آقای کذا،.. هر جنایتی که در ایران به دست خود آنها واقع میشد به مردم میگفتند که اینها کردند. این یک جریانی بود و هست که میخواهند این کشور را با آن جریان بکشند به طرف امریکا…… (صحیفه امام،ج ۱۵، ص ۲۴ و ۲۵)
پوستر شماره پنج: مستشکل اول بود …
من در سال اول یا دومی بود که اطلاع پیدا کردم مرحوم طباطبائی جلساتی دارند که شبهای پنجشنبه و جمعه عده ای از فضلا در آن شرکت می کنند و علامه مباحث فلسفی را در آن جلسه در سطح بالائی مطرح می کردند این همان جلسه ای بود که به تدوین کتب اصول فلسفی منتهی شد و تقریباً از سال ۳۴ شروع شده بود. این موضوع را که بنده می گویم مربوط به سال ۳۹ است که در آن جلسات شرکت میکردم. در آن سالها من تصادفاً با آن جلسه ارتباط پیدا کردم و آشنا شدم و چند جلسه هم شرکت کردم بعدها البته مدت چند ماه به آن جلسه میرفتم اما در آغاز ورودم به قم تصادفاً با این جلسه مرتبط شدم. در آن جلسه هم آن کسی که حرف میزد و با استاد بحث می کرد مرحوم بهشتی بود. یعنی در آن جلسه که چهره های خوب و فاضل امروز که می شناسیم و به فلسفه معروفند شرکت داشتند، سخنگوی اول، و اشکال کننده اول، آقای بهشتی بود. بقول ما طلبه ها مستشکلین غالباً فضلای برتر و صاحبان ذهنهای فعال بودند و آقای بهشتی بیشترین اشکال را می کرد و بیشترین حرف را میزد و با استاد بحث می کرد. استاد هم به ایشان کمال اهتمام و توجه را می کرد. (منبع: جاودانه تاریخ، ج ۱، بخش مصاحبه با رهبر معظم انقلاب، صفحات ۳۰ تا ۳۶و ص ۵۱، از انتشارات روزنامه جمهوری اسلامی)
پوستر شماره شش: دائما ایشان را تهدید می کرد…
سه گروه دشمن داشت .گروه اول، عدهای از روحانیون از قبیل آقای لاهوتی و برخی از روحانیون عضو جامعه روحانیت مبارز تهران بودند که از ریاست ایشان بر شورای انقلاب دل خوشی نداشتند و از اینکه بعد از انقلاب پست مهمی به آنها پیشنهاد نشده بود، دلخور بودند. آقای لاهوتی درست از روزهای اول انقلاب، هر وقت به من میرسید، جملهای علیه شهید بهشتی میگفت ویا دائماً ایشان را تهدید میکرد! گروه دوم از دشمنان شهید بهشتی، ملیگراها، مارکسیتها و منافقین بودند. شهید بهشتی قدرت جذب فراوانی داشتند و در شورای انقلاب هم دارای موقعیت بالا و برجستهای بودند. منافقین از اوایل سال۵۸، به شکل جدی مخالفتهای خود را با حزب جمهوری اسلامی شروع کردند و از هیچ شایعه، تهمت و افترائی علیه شهید بهشتی فروگذار نکردند. تمام در و دیوار شهر پر از شعارهائی بود که منافقین علیه شهید بهشتی نوشته بودند. بنیصدر و دار و دسته او هم به شکل گستردهای علیه شهید بهشتی سمپاشی میکردند. گروه سوم هم سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای بزرگ بودند. که از طریق رسانهها و خبرگزاریهایشان، به شدت جوسازی میکردند و هر چند وقت یک بار، علیه شهید بهشتی با منافقین و ملیگراها گفتگو ترتیب میدادند. (مصاحبه جواد منصوری در تاریخ ۱۲تیر ۹۶ منتشر شده در سایت امام دات کام)
پوستر شماره هفت: حرام است …
یکی از اعضای وقت شورای مرکزی جامعهی روحانیت، به دلایلی کدورتی از حزب داشت؛ در شورای مرکزی جامعهی روحانیت و در غیاب شهید بهشتی تعبیر بدی دربارهی حزب و در مورد شهید بهشتی به کار برده بود؛ کلمهای که شاید قدری موهن بود. تلقیاش این بود که شهید بهشتی نقش اصلیای را در این تحزب دارد. آن موقع شهید بهشتی دبیرکل حزب بود. آن شخص درواقع شبه عقدهای از حزب داشت و از این رو تعبیر موهنی در مورد ایشان کرد. خوب یادم هست به محض اینکه این تعبیر را به کار برد، حضرت آقا یعنی امام خامنه ای حفظه الله بهقدری ناراحت شدند که گفتند: «نشستن در جلسهای که در آن به آقای بهشتی توهین میشود، حرام است» و بلند شدند. شما از همین مورد میتوانید به رابطهی حضرت آقا و دکتر بهشتی پی ببرید. آقا فوقالعاده به شهید بهشتی علاقهمند بودند. وقتی میخواستیم خبر شهادت آیتالله بهشتی را به حضرت آقا بدهیم، واقعاً نمیدانستیم چگونه بگوییم. آن موقع حضرت آقا بر اثر سوء قصدی که به ایشان شده بود، مجروح بودند. وقتی این خبر را شنیدند، بسیار برایشان ناگوار بود. (از بیانات آیتالله محمدعلی موحدیکرمانی منتشر شده در سایت خامنه ای دات آی آر ۷ تیر ۱۳۹۹)
پوستر شماره هشت: در دبستان و دبیرستان ….
یک قانون علمی را می شود طوری بیان کرد که خواننده و شنونده از آن جلوه ای از مشیت الهی و اراده الهی بداند و می شود آن را طوری بیان کرد که از آن دترمینیسم و جبر طبیعی و مادی بداند و می تواند به شکلی باشد که نه این باشد و نه آن، که همان شکل اول شکل مطلوبی است. منتها در اینجا باید دقیق بود. معنای شکل اول این نیست که جا به جا گفته شود که اراده ی خداست، مشیت خداست نه این چیز جالبی نخواهد بود بلکه معنایش این است که کل کتاب طوری تنظیم شود که از اول تا آخر کتاب ممکن است چهار جا پیاده شده باشد که این جلوه ی مشیت الهی است، در کل این را بگویید یا اینکه ممکن است در کل کتاب یکبار هم بیشتر لازم نباشد که این را با تصویر ذکر کند اما اصول را باید بگویید. و این بیشتر به نظر من باید پایه هایش در دبستان و دبیرستان گفته شود یعنی در آنجا علوم طبیعی و رابطه ی طبیعت با خداوند درست فهمانده شود و وقتی دانشجویان با چنین روحیه ای آمدند در دانشگاه خود به خود (این نگاه الهی به طبیعیات و اسلامی شدن علوم طبیعی) درست می شود. (مجموعه سه جلدی سخنرانی ها و مصاحبه های شهید بهشتی رحمه الله ج ۳ ص ۲۳)
پوستر شماره نه : در جمهوری اسلامی اصلا باید یکی بشوند …
در تداوم انقلاب و در تداوم حیات جامعهمان نهادهای نوخاسته و نورسته انقلاب چه نقشی را برعهده خواهند داشت. سپاه پاسداران انقلاب یک نهاد انقلابی است که با انقلاب و با پیروزی انقلاب متولد شده و با پیشرفت انقلاب هم رشد میکند، کمیته های انقلاب اسلامی نهادی است که با پیروزی انقلاب متولد شد و با پیشرفت انقلاب همراهی کرد. جهاد سازندگی یک نهاد انقلابی است که با پیروزی انقلاب متولد شد و با پیروزی انقلاب پیشرفت محسوسی داشته است. خب اینها در چه خطی حرکت خواهند کرد. به کدام سو خواهند رفت؟ مشکل کارشان در آینده هم این است که تا به حال بوده یا باید تغییر کند؟ اصولاً بدون تغییر قابل دوام است یا باید حتماً تغییر کند؟ و اگر قرار است که تغییر پیدا کند چگونه و در کدام خط؟…مکرر در بحثهایی که میشد، احساس میشد که یک خط فکری این است که کمیتهها ادغام بشود در شهربانی و جهاد هم ادغام بشود در وزارت کشاورزی و عمران روستایی. یک خط فکری دیگر این است که کمیتهها بشوند یک نهاد دولتی جدید اما انقلابی، جهاد هم بشود یک نهاد دولتی جدید اما انقلابی خوب این دومی از اولی بهتر است اما دومی هم چیزی به دستمان نمیدهد. خط فکری سوم که پیشنهاد میشود این است که کمیتهها همچون کمیتههای مردمی بمانند، هم انقلابی و هم مردمی اما با کمک دولت. یعنی طوری باشد که دولت و ملت در اینجا یکی بشود. در جمهوری اسلامی اصلاً باید دولت و ملت یکی بشوند. جهاد هم همینطور است، دولت به جهاد کمک بکند اما جهاد دولتی نشود. دولت به کمیتههای انقلاب کمک بکند اما این کمیتهها دولتی نشوند. این آن برداشتی است که بر اساس تجربههای این مدت روی این دو نهاد است. حتی در مورد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیشنهادی که ما مطرح کردیم و در این مواضع فکری هم منتشر کردیم و در آنجا تاکید کردیم که سپاه پاسداران هم باید به صورتی در بیاید که بخش عظیمی از اعضای سپاه تمام وقت نباشند و مهارتهای لازم را برای یک پاسدار سپاه بودند، به دست بیاورند. حضور و انضباط لازم را برای نقش یک پاسدار انقلاب داشته باشند اما طوری باشد که نیمی از وقت را هم با مردم باشند و یک کار دیگر هم داشته باشند و با مردم هم زندگی کنند و در یک کار اقتصادی و فرهنگی و امثال اینها با مردم شریک باشند. سپاه میتواند این بُعد را تا حدود زیادی حفظ کند ولی کمیته و جهاد بیشتر میتوانند حفظ کنند. بنابراین در رابطه با جهاد پیشنهادی که امروز مطرح میکنند و امیدوارم که مسئولها، شوراها و شورای مرکزی با توجه به همه تجاربی که به دست آوردند، رویش کار کرده باشند یا کار بکنند و نتیجه را زودتر برای تصویب به مجلس شورای اسلامی عرضه کنند، این است که خزانه و بیتالمال اسلامی ما باید در دسترس جهاد برای برداشت در راه خدمت به مردم با حساب و کتاب معین باشد اما جهاد به هیچ عنوان یک نهاد دولتی جدید نشود.یک خاصیت مهم این نهادهای انقلابی، اسلامی و مردم این است که خطرهای ناشی از جدایی دستاندرکاران از بینش و خط فکری و آرمان و نیاز مردم از اینها دور شود. (مجموعه سه جلدی سخنرانی ها و مصاحبه های شهید بهشتی رحمه الله ج ۳ ص ۴۷)
پوستر شماره ده: رزمنده است …
زن در اسلام زنده، سازنده و رزمنده است به شرط آنکه لباس رزمش لباس عفتش باشد. (مجموعه سه جلدی سخنرانی ها و مصاحبه های شهید بهشتی رحمه الله ج ۳ ص ۷۵)
پوستر شماره یازده: دور یک سفره بنشینند…
کارگران عزیز! رهبری انقلاب اسلامی ایران و حزب جمهوری اسلامی و همه ی گروههای متعهد بر این نظر متفق هستیم که کارگر و همه ی کارکنان مؤسسات ،صنعتی تولیدی و مؤسسات تولیدی غیر صنعتی باید در همه ی مسائل اصلی مربوط به تولید ،توزیع قیمت گذاری رسیدگی به بازده و درآمد سهیم باشند. شورای مدیریت کارگاه اسلامی بر این پایه طرح ریزی شده است که کارگر در آن شورا در مقابل دیگران نخواهد ایستاد بلکه کارگر ، تکنسین ، مهندس مدیر و همه ی دست اندرکاران اقتصاد سالم در این شورا به راستی با هم دیدار مشورتی داشته باشند. شورا وقتی شوراست که محل مشورت و استفاده از فکر یکدیگر باشد نه محل صف آرایی در مقابل یکدیگر؛ این نه تنها در شوراهای مؤسسات تولیدی صدق میکند بلکه در مورد شوراهای روستاها بخش،ها ،شهرها شهرستان،ها استانها و حتی مجلس ملی کشور مسلمان ایران نیز صدق می.کند شورایی که میدان صف بندی باشد به درد ملت ما نخواهد خورد. این شورا لانه ای است برای تفرقه افکنی؛ تفرقه افکنی که فقط و فقط به سود کسانی است که در انتظار آن نشسته اند تا ایران انقلابی خدای ناکرده با یک فاجعه ی اقتصادی روبه رو شود. … من در برخورد با صاحبان صنایع و بازرگانان در جلساتی که تشکیل داده بودند تا نظر انقلاب را بدانند با صراحت اعلام کردم که جامعه ای جامعه ی اسلامی است که همه ی مواهب آن جامعه و همه ی بازده تلاشهای اقتصادی آن جامعه را بر روی یک سفره ی گسترده آماده کنند و همه ی مردم دور یک سفره بنشینند به آنها گفتم هر روند اجتماعی و هر روند اقتصادی که سفره ی شما را از سفره ی دیگران جدا کند، ضد اسلام است.(مجموعه سه جلدی سخنرانی ها و مصاحبه های شهید بهشتی رحمه الله ج ۳ ص ۸۸ و ۸۹)
پوستر شماره دوازده: همه جا زندان خواهد شد …
اولین رئیس جمهوری منتخب مردم ایران (ابوالحسن بنی صدر) در اعتراض به قطع دست سارق گفت: “اگر بخواهید در جامعه ای که اکثریت وسیعی به معنی واقعی کلمه گرسنه و بیکارند برای دزدی مجازات دست بریدن قرار بدهید، بعد از مدتی مردم بی دست خواهند شد!” (روزنامه انقلاب اسلامی، ۱۲خرداد) … از سوی حضرت آیت الله شهید بهشتی رحمه الله پاسخ شنید که: “نظر بنده این است که باید دو چیز را با هم دنبال کنیم، هم با اجرای حدود امنیت به وجود بیاید و هم با اجرای برنامه های اقتصادی مردم را از گرسنگی و فقر نجات بدهیم.از ایشان باید سوال کرد: دست نبرند آنوقت یعنی دزد را آزاد بگذارند یا زندان ببرند؟ اینکه فرقی نمی کند؟ اگر در جامعه ای که فقر و محرومیت چنین گسترده وجود داشته باشد بخواهند دزد را زندان ببرند همه جای این مملکت زندان خواهد شد! بی شک برای مبارزه با دزدی به اجرای مجازات اکتفا نکرده باید برای ریشه کن کردن فقر و محرومیت تلاش کرد اما هیچ کس نمی گوید مجازات را متوقف کنند تا وقتی که برنامه ی مبارزه با فقر به ثمر رسید آن وقت مجازات را شروع کند.” (روزنامه کیهان در تاریخ۱۴خرداد۱۳۶۰)