بسم الله الرحمن الرحیم …
در وصف حضرت آیت الله سید محمد کاظم یزدی رحمه الله همین بس که استاد اعاظمی چون آشیخ عبدالکریم حائری یزدی و آیت الله سید حسین بروجردی و آیت الله شهید مدرس و آیت الله سید حسین قمی و آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین بوده اند. بزرگ ترین سیاست مداران حوزوی شاگردان این مجتهد سیاس بوده اند. در استادی ایشان در فضای سیاست همین بس که انگلیس مکار هم به کیاست او معترف است. در ادامه چند پوستر درباره ی این شخصیت عظیم حوزوی تقدیم می گردد:
پوستر شماره یک: بشناسند این مرد بزرگ را …
مجموعاً بهترین حاشیه بر مکاسب، حاشیه ی سیّد است.. بر روی هم که نگاه کنیم، [از لحاظ] اتقان استدلال، جامعیّت، پختگی فقهی، احاطه ی به ابواب گوناگون و استفاده ی از آنها در تنقیح مسئله، انصافاً حاشیه ی سیّد بینظیر است…. ما عادت کردیم در طول زمان که وقتی نسبت به بزرگان بحث میکنیم، مثلاً می آییم همان کتاب او را تنقیح میکنیم، چاپ میکنیم؛ بزرگداشت یک عالم این نیست. شما ببینید الان مثلاً وقتی که میخواهند در باره ی فلان حقوقدان فرنگی یا فیلسوف فرنگی بحث کنند، ناگهان می بینید از صد جا روی شاکله ی فکری او بحث میشود، کار میشود؛ ما این کار را بکنیم. شاکله ی فقهی سیّد یزدی چیست و خصوصیّات مبانی فقهی او کدام است که او را از دیگران ممتاز کرده؟ جهات اختلاف او را با استادش میرزای شیرازی، با اساتید دیگرش، با شیخ، که حرفهای شیخ انصاری در حوزه ها رائج و متداول است، جهات خاصّ این بزرگوار را که شالکه ی فکری ذهنی فقهی تو را مشخّص میکند در بیاوریم. به نظر من این یک تحقیق قوی میخواهد. سعی کنید این کنگره عمقی برگزار بشود… کاری بشود که این شخصیت زنده بشود در چشم عامه ی مردم [تا] افکار عمومی بشناسند این مرد بزرگ را. بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگرهی بزرگداشت علامه آیتالله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۱
پوستر شماره دو: جای سوختگی بر گردنی که آماده شهادت بود…
بر خلاف شهید بزرگوار مرحوم آخوند خراسانی که با ساده نگری به مسائل می نگریست و در امر نفوذ در جنبش مشروطه، راه حمل بر صحت را پیش گرفته بود، سید یزدی اما از نقاط مختلف ایران گزارشات سری می گرفت و خبر از شیطنتهای نفوذی های فراماسون در لوای نهضت مشروطه داشت. لذا گرچه در ابتدا با مرحوم آخوند تلگراف های مشترکی در راه اندازی جنبش داشتند اما در ادامه به محض فهمیدن نفوذ دموکراتهای فراماسون در جنبش عدالت خواهی، تا پای جان ایستاد و نه تنها مشروطه را تایید نکرد بلکه مجاهدانه با شهید بزرگوار شیخ فضل الله نوری همراهی کرد و دائما تلگراف هایی در تایید ایشان ارسال می فرمود. بعد از شهادت شیخ فضل الله سخت گیری از طرف نفوذی ها نسبت به سید یزدی رحمه الله بیشتر شد. آيت الله محسنی ملايري نقل می کند كه پدرم فرمودند : یك روز مرحوم سيد يزدي در حرم حضرت علي عليه السلام دعاي سمات مي خواند، ناگاه يكي از روحاني نمایان مشروطه طلب كه سيگار مي كشيد، رفت و سيگارش را گذاشت پشت گردن آقا سيد محمد كاظم يزدي. ایشان بعد از اینکه گردنشان قدری سوخت برگشت و يك نگاهي كرد و هيچ نگفت. بعدها همان شخص دستش قانقاريا پيدا كرد و قطع شد… نفوذی ها تصميم به تهديد و ارعاب ايشان مي گيرند. در پي اين تصميم اطلاعيه اي دال بر ترور سيد كه بر روي آن تصوير دو عدد ششلول كشيده بودند به در و ديوار حرم مقدس چسبانيدند. نقل شده كه روزي يكي از اهالي يزد به بهانه پرسشي خدمت سيّد يزدي رسيد و به محض حضور، نامه اي دالّ بر تأييد مشروطه جلوي آقا نهاده و با تهديد اسلحه خواستار امضاي آن شد. سيد سينه را سپر كرد و گفت: من سالهاست آماده شهادتم. بعدها وقتی مرحوم آخوند هم فهمید بازی خورده است در تلگرافی به مشهد نوشت : مبارزه با مشروطه بر هر مسلمانی واجب است. اما دیگر دیر شده بود. وقتی ایشان خواست به ایران بیاید و خمره شرابی که به نیت سرکه انداخته بود را بشکند نفوذی ها شهیدشان کردند. حتی نفوذی ها خواستند به جرم کشتن مرحوم آخوند، سید یزدی را هم شهید کنند که همسر مجاهد مرحوم آخوند حماسی درخشید و مانع شد. ( بخشی از مقاله ی برادر رضا رمضان نرگسی با عنوان سيد محمدكاظم طباطبائي يزدي و مشروطه با اضافات)
پوستر شماره سه: مسیر مشروطه عوض می شد…
مرحوم آسیّد محمد کاظم جزو اولین کسانی است که مشروطه را امضاء کرد و قبول کرد در اول کار. وقتی مرحوم شیخ فضل الله نوری نوشت که یک چنین کاری در تهران دارد انجام میگیرد، جزو اولین کسانی که این را امضاء کردند و قبول کردند، مرحوم آسیّد محمد کاظم بود. بعد که اساسنامه – یعنی همان قانون اساسی – مطرح شد، ایشان گفت که من باید قانون اساسی را ببینم، من باید این که بنا است تأیید بکنم را ببینم. مرحوم آشیخ فضل الله از تهران نوشت که ما دیدیم، درست است، خوب است. خب، آشیخ فضل الله هم معاصر اینها بود، هم دوره ی اینها بود، مرد بزرگی بود، به او اطمینان داشتند. ایشان گفت نه، من خودم باید ببینم! این نهایت اهتمام این مرد را نشان میدهد که با اینکه کسی مثل شیخ فضل الله نوری که مورد قبول اینها بوده تأیید میکند، ایشان میگوید من [باید ببینم]؛ چون کار، کار بزرگی است، میفهمیده که کار ریشه دار و دنباله داری است، نمیشود این را با سهل انگاری از سر گذراند؛ که بعد هم قضایای بعدی تأیید کرد که همین درست بوده؛ یعنی باید از اول همین کار را میکردند. خود مرحوم شیخ فضل الله سر قضیه ی متمّم قانون اساسی چه کشید در تهران! آخرش هم چه شد؛ هم ایشان، هم مخالفین ایشان از علمای بزرگ، به چه وضعی دچار شدند. این دقّت و احتیاط این مرد را نشان میدهد در امر دین. این به نظر من خیلی مهم است. با اینکه فشار هم زیاد بود – یعنی شرائط، شرائط عادی نبود؛ فشار فکری، فشار سیاسی، از اطراف روی این مرد [بود]؛ عشایر نجف و اینها مرید ایشان بودند، لکن در خود حوزه ی نجف اغلب مخالف بودند – ایشان ایستاد….ایشان شخصیت جامع الاطراف بزرگی بوده. اگر در قضیه ی مشروطه نظر ایشان تأمین میشد و آن شرطی که ایشان گذاشته بود تحقق پیدا میکرد، بنده گمان میکنم مسیر مشروطه عوض میشد؛ یعنی آدم احتمال میدهد که مسیر مشروطه عوض میشد، سهل انگاری هایی که انجام گرفت انجام نمیگرفت. بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگرهی بزرگداشت علامه آیتالله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۹۱