بسم الله الرحمن الرحیم… آقا محمد تقی نجفی اصفهانی رحمه الله زندگی سراسر مجاهدتی داشته است که متاسفانه به دلیل نفوذ در آموزش و پروش و دانشگاه و صدا و سیما سالهاست بایکوت و سانسور شده است. پدرش آقا محمدباقر عالم اول اصفهان و محراب دار مسجد شاه اصفهان و شاگرد عزیزدردانه ی شیخ اعظم انصاری رحمه الله بود. این پدر مجاهد در اصفهان در نهایت اقتدار حدود را بعد از مرحوم ملا محمدباقر شفتی اجرا می کردند. بعدا پسرش آقا نجفی محراب دار مسجد شاه اصفهان شد و علم اسلام را در اصفهان که در آن دوران قطب مذهبی و حوزوی کشور بود بالا نگاه داشت. در ادامه چند پوستر از آقا نجفی اصفهانی رحمه الله تقدیم می گردد:
پوستر شماره یک: اولین حکم تحریم…
در نهضت تنباکو، در بین علمای ایران، علمای اصفهان اولین کسانی بودند که خرید و خروش دخانیات را منع کردند و به مقاومت منفی پرداختند. علمای اصفهان در آن هنگام در بین مردم نفوذ زیادی داشتند و مرحوم حاج شیخ محمد تقی اصفهانی معروف به آقا نجفی نواده مرحوم کاشف الغطاء بر علمای آن دیار ریاست داشت. چون مرحوم آقا نجفی دریافت که جز از مقاومت و مبارزه و تشکل مردمی راهی برای جلوگیری از نفوذ بیگانه به خصوص در این واقعه نیست ، خود راسا حکم به تحریم استعمال تنباکو کرد. این نکته که آقانجفی اولین کسی است که حکم به تحریم تنباکو داده مورد اتفاق تمامی مورخین و تاریخ نویسان است… از طرف آقا نجفی و برادر آقا محمد علی اعلانات چندی بر درب مساجد و معابر جسبانده شد که استعمال تنباکو حرام و حمایت کننده گان فرنگی مرتد و عمله جات دخانیات را نجس خوانده و نوشته اند: کسی از این جماعت را که دخالت در کار فرنگی دارند به حمام و مسجد و سقاخانه راه ندهند. در حمام ها و قهوه خانه ها و مجالس علما و تجار و غیره قلیان موقوف است. طاله ها در هر نقطه که قلیان دیده شکسته اند و حتی در میان خود مذاکره و گفتگو می کنند که باید اجماعل رفت و قهوه خانه ظل السلطان را هم برچید.. هر جا که فرنگی دیده می شود مردم دنبالش کرده و فریاد می کنند….(از کتاب حکم نافذ آقا نجفی نوشته موسی نجفی ص ۴۸ تا ۵۵)
پوستر شماره دو: حرام دانسته اند …
بسیاری از نفوذهای ساختاری در ایران به زمان ناصرالدین شاه بر می گردد. از جمله تبدیل پول طلا و نقره به پول اسکناس. متاسفانه در این دوره ضرابخانه و خزانه داری و ارتباطات و بسیاری امور اداری و مالی کشور دردست فرنگی ها قرار گرفت و به سبک فرنگی درآمد. البته علما و مردم فریادها زدند ولی متاسفانه به جایی نرسید. ناصرالدین شاه در نامه ای به پسرش ظل السلطان حاکم اصفهان می نویسد: این روزها بعضی اخبارات از اصفهان به عرض رسیده است که خیلی جای تعجب و حیرت است که چرا مردم بی جهت و سبب آسودگی و عافیت خود را کنار گذاشته دنبال این نوع کارهای بی معنی و خطرناک بروند. مثلا به عرض رسیده است که مردم بر ضد رعایای خارجه و فرنگیان حرف می زنند و همچنین علمای اعلام استعمال دخانیات را حرام دانسته اند و همچنین در فقره بانک مزخرفات می گویند … (حکم نافذ آقا نجفی نوشته برادر موسی نجفی ص ۵۸ با مقدمه افزوده)
پوستر شماره سه: احتمال می دهم شما باشید …
آقا نجفی و مرحوم سید یزدی صاحب عروه رحمهما الله در درس آشیخ محمد باقر نجفی پدر آقا نجفی در اصفهان همدرس بودند و با پشتیبانی مالی و یاری ایشان همسفر دند و با همدیگر به سمت حوزه نجف حرکت کردند، اما در نهایت ناباوری وقتی به نجف می رسند که شیخ اعظم انصاری رحمه الله به دیار باقی کوچ فرموده اند. مرحوم آقا نجفی اصفهانی در کنارشهید شیخ فضل الله نوری در حلقه شاگردان میرزای شیرازی بزرگ قرار می گیرد و بعد از بازگشت به اصفهان کرسی تدریس پدر را زنده می کند. آقا نجفی به همراه شهید علامه درچه ای از اساتید حضرت آیت الله شهید سید حسین بروجردی در اصفهان بودند. ایشان در مبارزه با بابیت یهودی در اصفهان در راس قضایا قرار می گیرند .نواده آیشان آقا موسی نجفی نقل می کند: در زمان درگیری بین مشروطه خواهان و استبداد و حوادث آن زمان ایشان برای مرحوم شیخ فضل الله نوری کاغذی نوشته بودند و گفته بودند من برای جان شما بیمناکم و در آیات و روایات که مطالعه نموده ام و دقت کرده ام احتمال می دهم مصداق آن کسی که شهید می شود شما باشید. مرحوم شیخ فضل الله هم جواب داده بودند من هم اینهایی را که شما فرموده اید مطالعه کرده و دیده ام و امیدوارم مصداق آن من باشم. (حکم نافذ آقا نجفی نوشته برادر موسی نجفی ص ۲۱۸ و ۲۱۹)
پوستر شماره چهار: در بیسمارک ندیدم …
مستر گراهام قنسول انگلیس در اصفهان گفته بود: همانا اگر این مرد (آقا نجفی) در انگلیس بود ما او را وزیر خارجه خودمان می کردیم. میرزا حسن خان انصاری در جلد سوم تاریخ اصفهان و ری می نویسد: یاد دارم یکی از سیاسیون درجه اول اروپا به اصفهان آمده بود و خدمت آقا نجفی رسیده بود، درباره ایشان می گفت: این آقا که خود را به صداقت می نمایاند اگر اول نمره سیاسی لندن و پاریس بیاید آقا و را مانند دستمال پیچیده و در جیب خود می گذارد. سید جمال الدین اسدآبادی بعد از ملاقات با آقا نجفی می گوید: حرارتی به کله اش دیدم که در بیسمارک ندیدم و راستی اگر وزارت اعظم ایران را داشت مانند امیرکبیر حفظ حدود مملکت می نمود که بیگانه از آن یک وجب نبرد. ( حکم نافذ آقانجفی نوشته برادر موسی نجفی ص ۱۱۰ و ۲۲۹)